for p....
برای مهربانی ات پ ....
برای همزبانی ات ....
برای بودنت ....
تا کجا باید بنویسم ...؟
کجایی پ ...
لای کدام خاطره جان داده ای ؟ پ ...؟
باز آی ...
من خودم قرار بی قراری هات می شوم ...
باز آی ...
من خودم تاب بی تابی هات می شوم ...
باز آی ....
کجایی پ ...
دلم دارد می پوسد ...
نیایی میان همه ی این شب زنده داری ها می ترکم از بغض ...
نیایی لای همه ی این تنهایی می پوسم از درد ....
بیا ...برگرد ...برا دل من هم شده نفس بکش ...چشم باز کن ....
کما را بشکاف و بیرون بیا ...
من تاب انتظار ندارم ...پ ...
من از انتظار می هراسم ....
من د انتظار می میرم ....
برگرد ....
برا من نه ...
برا خودت ...
برا زندگی ...
که به ودنت محتاج است ...
[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 1:49 عصر ] [ هستی ... ]
[ نظر ]